محمد ناصر حق خواه | شهرآرانیوز - بعضی چشم رنگی و موی روشن دارند و مردم برای دیدنشان بلیت میخرند، بعضی بخت این را دارند که اولین کارشان را با کارگردانی بزرگ و در فیلمی مطرح شروع کنند، بعضی در سریالی نود شبی و پرطرف دار، نقشی پررنگ دارند و برای اولین بار این گونه دیده میشوند. اما داستان بعضیها متفاوت است، خیلی متفاوت. سریال «من یک مستأجرم» در اوایل دهه هشتاد، اولین تجربههای نقش اصلی خیلی از بازیگران مطرح امروز مثل امیر جعفری و ریما رامین فر و سعید آقاخانی بود. در آن سریال و فقط در یک قسمت و فقط در یک سکانس کوتاه، پسرکی به عنوان پیک پیتزا فروشی بازی کرد و رفت.
چندسال بعد در «کمربندها را ببندیم» که محل جولان و دیده شدن بیشتر امیر جعفری و سعید آقاخانی بود، همان پسر، نقش کمک خلبانی را داشت که هر چندقسمت یک بار برای چند دقیقه دیده میشد و تمام. چند سال بعد، اواخر دهه هشتاد شده بود و سریالی به نام «سه دونگ، سه دونگ» که داستان زندگی یک نانوا و فرزندانش بود روی آنتن میرفت. آن پسر جوان که حالا آثار سی سالگی در چهره و اندامش معلوم بود، نقش یکی از سه پسر خانواده را بازی میکرد که به اندازه باقی فرزندان به او پرداخته میشد و نه بیشتر.
اما به هرحال در بیشتر قسمتها حضور داشت و پیشرفت خوبی بود. دهه ۹۰ آغاز شده بود و دیگر خیلیها او را نه با «آن پسر جوان» که با نام جواد عزتی میشناختند. جواد عزتی که در «قهوه تلخ» درخشیده و نقش ماندگار «بابا اتی» را بازی کرده بود، در «آفریقا» و «طلا و مس»، نقشهای کوتاه سینمایی بازی کرده بود و در همه دهه گذشته به قول خودش پارکی در تهران نبود که در آن نمایش خیابانی اجرا نکند. حالا وقت پرواز بود. نقش اصلی «دردسرهای عظیم» را بازی کرد و بار و بنه را به سمت سینما بست. از بازاریترین کمدیها مثل «آینه بغل» و «هزارپا» تا جدیترین نقشها مثل «ماجرای نیمروز» و «تنگه ابوقریب» را بازی کرد و در نهایت بلوغ بازیگری خود را در «شنای پروانه» و «خورشید» به نمایش گذاشت.
او در همه نقش هایش، فارغ از خوب یا بد بودن اثر، درخشان ظاهر شد. جواد عزتی نیم متر به نیم متر و تک سکانس تک سکانس با نقشهای فرعی و کوتاه خود را جلوی دوربین کشیده بود، گرما و سرما را در پارکها چشیده بود و سالها آن طور که خودش تعریف میکرد برای گذران زندگی در مهدکودکها نمایش و خلاقیت را با بچهها تمرین کرده بود. این چندهفته اخیر، اما کاملا متعلق به جواد عزتی بوده است. «زخم کاری»، سریال خوب محمد حسین مهدویان، با بازی جواد عزتی جان گرفته است.
او حالا یک سال پس از درخشش در شنای پروانه و مثل همیشه نادیده گرفته شدن توسط داوران جشنواره فجر، در زخم کاری مکبث را زندگی میکند و چقدر سرشار از بلوغ این کار را میکند؛ پر از لحظههای کوتاه و تأثیرگذار، نگاههای نافذ و حفظ ریتم و روند بازی در طول نقشی به غایت منفی، اما همراه کننده. طی دو دهه، جواد عزتی از پیکی سوار بر موتور به پیش برنده اصلی یک روایت جذاب تبدیل شده است که شهوت قدرت او را از ماشینهای لوکس به خانههای اعیانی میکشاند. این شاید استعاره جالبی از پیشرفت قدم به قدم یک بازیگر باشد، آهسته و پیوسته، آهسته و پیوسته، آهسته و پیوسته.